بهار آمد زمین فیروزه گون شد
بعزم سیر دلدارم برون شد
به گل چیدن درآمد یار فایز
همه گلها ز خجلت سرنگون شد
***
شفق روشن ز عکس رویت ای دوست
شب یلدا اسیر مویت ای دوست
چه می شد گر دمی با ما نشینی؟
ببوسم زلف عنبر بویت ای دوست
***
اسیرم کرده چشم مستت ای دوست
قتیلم کرده تیر شصتت ای دوست
رضا داری روم اندر گدایی
ولی دستم بود در دستت ای دوست
شروره دشتی خداوندا جوانیم به سر رفت، درخت شادکامی بی ثمر رفت
ای ,دوست ,کرده ,ز ,*** ,مستت ,ای دوست ,مستت ای ,اسیرم کرده ,کرده چشم ,چشم مستت
درباره این سایت